- بازدید : (5353)

- زمان انتشار: دو شنبه 12 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5529)

- زمان انتشار: یک شنبه 11 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (3508)
می گویند: بجای نذری برای امام حسین به زلزله زده ها کمک کنیم؛ بجای هیأت محرم، به مدرسه سوخته ها کمک کنیم؛ بجای صرف پول برای ساخت ضریح جدید امام حسین ع به فقرا کمک کنیم ! ما میگوییم،چرا یک کمپین نمیزنید و بگید : هزینه یک ماه لوازم آرایش تان را ؛ هزینه دو هفته چالوس رفتن و ویلا گرفتن را ؛ هزینه کافی شاپ رفتن تان،هزینه روابط ناسالم با نامحرم را خرج زلزله زده ها کنید . . . اصلاً بیایید هزینهء ماهها شارژ چت اینترنت تان را خرج زلزله زده ها کنید! بیایید هزینه نوشیدنیهای حرامی که میخورید را، شب یلدا خرج نکنید ولنتاین نگیرید و پارتی برگزار نکنید و خرج زلزله زده ها کنید ! مشکل شما وضعیت زلزله زده ها و... نیست . از شور و شعوری ست که امام حسین علیه السلام در دل و جان مردم می ریزد و از آن می ترسید. . . متن از خودم نیست.جایی خوندم دیدم حق میگه...
- زمان انتشار: یک شنبه 11 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5580)
در سفر به کربلا برای ایام تاسوعا و عاشورا حساس باشیم
دسته دسته شیعیان سراسر جهان از جمله ایران راهی کربلا میشوند تا در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی (ع) در بینالحرمین و همچنین در جوار سرور و سالار شهیدان و علمدار کربلا به عزاداری بپردازند و حماسه بزرگ حسینی را به تصویر بکشند؛ حرکت ارزشمندی که در عین تاکید بر وقوعش، باید با تدبیر همراه باشد و زائران ایرانی با هوشیاری این سفر را آغاز کنند و به پایان برسانند.
به گزارش «تابناک»، با نزدیک شدن به ایام عاشورا و تاسوعای حسینی (ع)، سیل جمیعت به سمت کربلا روان شده و میلیونها شیعه از سراسر جهان بالاخص ایران راهی کربلا میشوند تا ضمن زیارت بارگاه مطهر امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع)، در میان دریای سیه پوشان به عزاداری برای سرور و سالار شهیدان بپردازند و در غم مظلومیت ثارالله و یاران ایشان گریه کنان بر سر و سینه بکوبند.
در پنج ماه اخیر با نفوذ گروههای تکفیری به خصوص داعش به خاک عراق و تغییرات معادلات امنیتی عراق، فضای این کشور به کلی تغییر کرده و این تغییر فضا مشخصاً مشمول حال زائران شیعه به خاک عراق نیز میشود و طبیعتاً میبایست با احتیاط بیشتری در این زمینه عمل کرد تا خدای ناکرده اتفاق تلخی رقم نخورد و عزادارانی حسینی با سلامت این سفر ارزشمند و ماندگار را پشت سر بگذارند.
مطابق با اطلاعات منتشر شده، زائران طبق قراردادی که سازمان حج با شرکتهای امنیتی عراقی دارد در طول سفر اسکورت امنیتی میشوند و علاوه بر این دولت عراق برای این ایام 10 هزار نیروی امنیتی اعزام کرده تا ضریب امنیت را در عتبات عالیات افزایش دهد؛ رویکردی که ظاهراً در سالهای پیشین نیز به شکل نسبی بوده اما طبیعتاً این رویکرد در سال جاری میبایست بسیار وسیعتر باشد، چرا که ابعاد ماجرا متفاوت است.

در این زمینه محسن نظافتی مدیرکل عتبات عالیات سازمان حج و زیارت گفته است: «ما با سفارت عراق در ایران هماهنگ کردیم که برای اربعین به دلالها اجازهی فروش ویزا ندهد و این سهم را در اختیار سازمان حج و زیارت بگذارد تا به متقاضیان انفرادی اختصاص دهیم و اعزامهای این مناسبت را ساماندهی کنیم.» و تاکیدات دیگری نیز در خصوص تضمین امنیت داشته است.
در این زمینه توصیه جدی که میتوان به زائران کربلا داشت، حساسیت قابل توجه نسبت به تحولات این کشور و اطلاعیهها و بخشنامههای صادره از سوی سازمان حج و زیارت و دیگر نهادها و عدم هرگونه تکروی در چنین سفر حساسی است؛ رویکردی که اگر از سوی زائران در پیش گرفته شود -با توجه به تمهیدات اندیشیده شده در عراق- احتمال وقوع هر اتفاق ناخوشایندی بسیار اندک است.
مسیر 80 کیلومتری جاده نجف تا کربلا، آسمانیترین مسیر این کره خاکی است و قرنهاست علما و عاشقان ثارالله(ع) با پای پیاده خود را به کربلا و حرم سیدالشهداء میرسانند، یکی از مسیرهای حساسی است که میبایست مورد توجه ویژه قرار گیرد اما در عین حال در سایر اوقات نیز باید جانب احتیاط را رعایت کرد و با عشق و در عین حال با احتیاط به این سفر معنوی رفت.
سال گذشته نیز میلیونها نفر از زائران و دوستداران اباعبدالله الحسین (ع) با وجود تهدیدهای امنیتی از داخل و خارج از عراق خود را برای مراسم عاشورا به کربلا رساندند که در این بین حضور هیأتهایی از ادیان دیگر مانند مسیحیان نیز به چشم میخورد و پیشبینیها از حضور گسترده و مشابه سال گذشته زائران و عزاداران حسینی در نهم و دهم محرم در کربلا خبر میدهد.
- زمان انتشار: شنبه 10 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (2928)

- زمان انتشار: پنج شنبه 8 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (4821)

- زمان انتشار: پنج شنبه 8 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5659)

- زمان انتشار: پنج شنبه 8 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (3784)
قدیما شبا تو بالا پشت بوم میخوابیدیم و ستاره ها رو می شمردیم
ودلمون به وسعت یه آسمون بود.
این روزها چشم میندازیم به سقف محقر اطاقمون و
گرفتاریامون رو می شمریم!
قدیما یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یه دنیای رنگی،
این روزا تلویزیونای رنگی و سه بعدی و یه دنیای خاکستری!
قدیما اگه نون و تخم مرغ تموم میشد راحت می پریدیم و
زنگ همسایه رو هر ساعتی از شبانه روز می زدیم و
کلی باهاش می خندیدیم,
این روز ها اگه همزمان در واحد اونا باز شه بر میگردیم
تا که مجبور نشیم باهاش سلام علیک کنیم!
قدیما از هر فرصتی استفاده می کردیم که با دوستان و فامیل
ارتباط داشته باشیم چه با نامه چه کارت و چه حضوری.
این روزها با "اسمارت فونامون" هم ارتباط با هم نداریم!!!
قدیما خیلی چیزا کم بود و دلمون گنده بود، این روزها
خیلی چیزا هست ولی از دل، کوک خبری نیست!!!
قدیما تو قدیما موند...
کاشکی با پیشرفت امروز، حالمون پس نمی رفت،
- زمان انتشار: سه شنبه 6 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (3177)
سلام ما به محرم، به غصه و غم مهدی...
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی....
سلام ما به محرم، به شور و حال و عیانش.....
سلام ما به حسین و به اشک سینه زنانش.....
" التماس دعا "

- زمان انتشار: سه شنبه 6 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (6404)

- زمان انتشار: دو شنبه 5 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5237)
بسم رب الزهرا
حسین ! نام تو را بر دلم نوشت خدا
مخواه تا که دلم گردد از غم تو رها
مگیر غصّه ی شش گوشه و حرم را نه !
تمام دلخوشی ام هست یاد کرب و بلا
چه می شود که شبی دعوتم کنی ارباب
به گوشِ دل تو بگویی که وقتش است بیا
کبوتر قفسم ، بال و پر نمی دهی ام ؟
که گِرد گنبد عبّاس پَر دهم جان را
تو را به فاطمه سوگند دعوتم کن تا
بخوانم از تو و از روضه های عاشورا
- زمان انتشار: یک شنبه 4 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (4013)

- زمان انتشار: پنج شنبه 1 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5264)
کیا موافق ازدیاد شیعه نسل حضرت علی و زهرا هستند و کیا مخالف ؟
چرا؟
آیا می دانید کشورهای حاشیه خلیج فارس در حال ازدیاد جمعیت هستند؟
آیا می دانید کسانی که از ترس رزق و روزی ازدواج نمی کنند و بچه دار نمی شوند به خدا کفر می ورزند و کافر خوانده می شوند ؟
آیا فکر می کنید روزی همسر و فرزند اولتان را خودتان می دهید ؟
آیا از کودک اول خود به اوج لذت و عشق و محبت نرسیده اید ؟
آیا فکر می کنید فرزند بیشتر کیف ندارد و تکراری است ؟
کمی به این مسائل بیاندیشیم .
- زمان انتشار: یک شنبه 27 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5328)
نذر کرده ام صد دور تسبیح "اهدنا الصراط المستقیم" بخوانم
شاید این بار مسیرم به کربلایت افتاد
.
.
.
- زمان انتشار: شنبه 26 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5321)
رمز ماندگاری
چون زیبایی گلی شد ، دل آرا علی
گل بانگ فاطمه شد ، ذکر یا علی
- زمان انتشار: شنبه 26 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5730)

- زمان انتشار: جمعه 25 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (7439)

- زمان انتشار: چهار شنبه 23 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (7402)
- زمان انتشار: چهار شنبه 23 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5674)
- زمان انتشار: چهار شنبه 23 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5976)
- زمان انتشار: چهار شنبه 13 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5568)

- زمان انتشار: چهار شنبه 23 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (9226)
......................................
بقیه موارد در ادامه مطلب
- زمان انتشار: یک شنبه 30 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5600)
**خاطرات رئیس دفتر صدام از شب عملیات کربلای 5
سرلشکر عبدالحمید محمود الخطاب ، رئیس دفتر صدام درباره این عملیات می گوید: تاریخ 16/1/1987 (19/10/65) تلفن دفتر رئیس جمهور به صدا درآمد. خبر حمله به شلمچه را دادند. رئیس جمهور دائم زیر لب می گفت: «الله اکبر از دست افراد خمینی… الله اکبر…» مدام پلک هایش به هم می خورد. به او عرض کردم : اتفاقی مهم پیش آمده است ؟ رئیس جمهور که در اتاق قدم می زد، گفت: «امشب بصره به دست نیروهای ایران خواهد افتاد».
همان شب جلسه ای تشکیل شد که تا صبح ادامه داشت. ارتش ما داشت از هم می پاشید. ماشین جنگی و مدرن ما از کار می افتاد. هر روز و هر ساعت گزارش هایی درباره عقب نشینی و تلفات بهت آور به دست ما می رسید. وقتی خبر رسید نیروهای ایرانی به منطقه دیده بانی شماره یک لشکر 11 رسیده اند، رئیس جمهور گفت: «الان زمان آن فرا رسیده که از سلاح شیمیایی استفاده کنیم».
با هدایت مستقیم رئیس جمهور این کار انجام شد. با این احوال ، رئیس جمهور هیچ گاه مایل به پایان جنگ نبود. او در جلسه های محرمانه به ما می گفت: «امیدوارم این جنگ ادامه یابد، چون کمک های کشورهای خلیج فارس ادامه خواهد داشت و ما با این ثروت می توانیم مشکلات داخلی را هم حل کنیم.
اگرچه تعداد مصدومان شیمیایی متوسط و شدید عملیات کربلای 5 کمتر از 3 هزار نفر می شدند، اما با در نظر گرفتن مصدومان خفیف احتمالا جمع آنان به 7 هزار نفر می رسید.
به دنبال این عملیات عظیم که به منهدم شدن ماشین جنگی عراق منجر شد علاوه بر فشارهای آمریکا، قطعنامه 598 که کمی به خواسته های جمهوری اسلامی ایران نزدیک شده بود صادر گردید. این اولین بار بود که پس از شروع جنگ تحمیلی شورای امنیت سازمان ملل به وجود جنگ در این منطقه اعتراف کرد.
- زمان انتشار: پنج شنبه 27 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (6143)
اسلحه من
به بِهشتِ زَهرا مــے رَوم...
قطعه یِ شهدا...
از کنار عکس هــا عُبــور مــے کنَم...
چادُرم را رویِ ســَرَم محکــم مــے کــنــَم...
و زیر لـبــــ مــےگویــَم...
دشـمــَن قلبتــــ را نِشـانـه گـِرفتـــ...
و اسلحه اَتــ را بـَر زَمیــن انــداختـــ...
من تا زنــده اَم نمــے گــُذارَم...
اَفکارَم را نِشـانــه بگیــرَد و چــآدُرَم را بــَر زَمـیــن انــدازَد...
- زمان انتشار: پنج شنبه 27 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5323)
عصر يک جمعه ي دلگير
دلم گفت بنويسم که چرا عشق به انسان نرسيده است؟
چرا اب به گلدان نرسيده است؟
چرا لحظه ي باران نرسيده است؟
و هرکس که دراين خشکي دوران به لبش جان نرسيده است،به ايمان نرسيده است و غم عشق به پايان نرسيده است
بگو حافظ دلخسته ز شيراز بيايد بنويسد که هنوزم که هنوز است چرا يوسف گمگشته به کنعان نرسيده است؟چرا کلبه ي احزان به گلستان نرسيده است؟
دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد،زمين مرد
خداوند گواه است،دلم چشم به راه است،و در حسرت يک پلک نگاه است
ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه خدايا برسد کاش به جايي،برسد کاش صدايم به صدايي...
- زمان انتشار: جمعه 21 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5353)
زینت خانه ی ما عکس رخ خامنه ایست . . .
- زمان انتشار: پنج شنبه 20 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (3540)
خدا اینجاست...
کسی که خدا را می بیند برایش فرقی نمی کند که بالای قله باشد یا زیر زمین ، خدا در پس نگاه اون تنها فاصله به اندازه یک ندا دارد بنده خدا را میخواند و خدا اجابتش می کند ...
- زمان انتشار: پنج شنبه 20 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5757)
- زمان انتشار: پنج شنبه 20 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (3506)
سلام دوستان گرامی
چند روزی درگیر اسباب کشی بودم. ایضا مشغله های دنیوی این هفته های اخیر بدقولی آدم ها؛ و و و ... همه این ها کلافه ام کرده بود . یک جوراهایی حوصله خودم را هم نداشتم.
از قضا با همشیره رفته درب منزل یکی از دوستانشون که تعدادی کارتون تهیه کنیم. لحظاتی بعد پسر جوانی به نام رحمن با تعدادی کارتون آمد. نمی دانستم او کارگر آن خانه است؛ اول خیلی تحویلش نگرفتم. بعد متوجه شدم او کارتون ها راآورده. بسیار ساده بود آرام آرام.. مظلوم.. یک بستنی برای خواهرزاده 18ماه هام خرید و بعد هم برای ما. به آقا رحمن گفتم. من نمی خورم چرا خودت رو زحمت انداختی!! تشنه ام.. نمی خورم!!لحظاتی بعد طفلک با بطری آبی که از مغازه تهیه کرده بود آمد .. بدنمسست شد از خودم خجالت کشیم.. از این همه محبت بی دریغ این جوان که لکنت داشت کارگر بود... پدر و مادرش را در نوجوانی از دست داده بود... خدایا من را ببخش.. من باید بیش از این ها. آن جوان را تحویل می گرفتم!! کلی آن شب استغفار کردم... قرار است بگویم بعضی روزها بیاید دفترمان کمک ام کند!! برای دعا کنید!! گاهی ما آدم ها هواسم به اتفاقات کوچک اما زیبای دور و برمان نیست!! خدایا کمک ام کن تقوی پیشه کنم!!
دلم میگیرد... از دیدنِ آدمهایی که چشمِ ظاهر بینشان،
دیگرِ آدمها را، نه با مقیاسهای حضرتِ خالق، که با مقیاسِ ظاهر میسنجند... نفسم تنگ میشود از میزانی که آدمهای پوچ و درونتهیِ بزککردهیِ پرمدعا را پشت ویترینِ دنیا برای چشمها جلوه میدهد،
و دیگران را، هرچقدر هم که انسانتر، در آن پشتهای نادیدنیِ پنهان، مخفی میکند... خلقم تنگ میشود از این دیده نشدنها... از این به حساب نیاوردنها... روحم تنگ میشود از این میزانِ نامیزانِ دنیایی... از زیر پا گذاشته شدنِ روحهایی بزرگ و لطیف.... از چشم بستن بر حقیقتِ انسانها... حضرت پروردگار! ما به این آیهات شدیداً کافریم: إنَّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ أتقاکُم ...
عهدنوشت: صاحبِ این عصر و زمانه شمایید... من، بهخاطرِ دلِ شما هم که شده، دنیا را از این نگاهِ پست و حقیر پاک خواهم کرد... از امروز، در ازای هر مقیاسی این چنین، احترامم را به وسعت و لطافتِ روحِ انسانها، چندین برابر خواهم کرد... از امروز، چشمهایم، تنها انسانها را خواهند دید ...
پانوشت: یاأیّها الّذین آمَنوا، آمِنوا ... لطفا!
- زمان انتشار: دو شنبه 17 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (3194)
خواهرم حجابت؟
گفت دلم پاک است
مگر میشود پاکی هزاران نگاه را بدزدی و دلت پاک باشد؟
برادرم حجاب تو نگاهت است...
حواست باشد
تو را به امام زمان
حواست باشد
*این جمعه هم گذشت و یارم نیامد... *
- زمان انتشار: دو شنبه 17 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (6063)
- زمان انتشار: یک شنبه 16 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (7354)
- زمان انتشار: یک شنبه 16 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (6565)
سرنوشت برایش گذر روزگار را سخت نوشت ...
در آغوش گرم مادر چشم هایش لبخند اشکی را به نظاره ی غم نشست که
پهنای صورت مادر را در آوای حزن انگیز خود فرو برده بود ..
در اولین لمس از دست های زمخت و پینه ی بسته ی پدر آموخت که
تاوان بودن شلاق بی مهری زمانه است ..
فاصله ی بین خواستن و داشتن را از پشت ویترین در عروسک های مغازه دید
و پارچه ی گره خورد ه ی در دستش که عروسک رؤیاهایش بود ...
تفاوت بین پاهای خودش و دیگران را در دمپایی پاره ی خود دید و
کفش های ساز نواز کودکان دیگر ..
به مدرسه آمد و تفاوت دست های خسته اما خالی پدر خود با جیب های دیگران
را در انتهای کلاس تنگ و تاریک دید با لباسی مندرس و کیفی پاره ..
معلم بر تخته ی غبار گرفته ی ذهن کودک با قلم اشک هایش نوشت
حرف به حرف واژه های زندگی را ..
و او تفاوت فهم خود با بچه های دیگر را زمانی فهمید که دیگرا ن به هر حرفی
با برق چشم می کشیدند نقاشی شاد را بر ذهن خود .... و او به هر حرفی که
می آموخت ، برایش زمانه معنا می کرد هزار درد و می کشید هزار علامت سوال ؟
که در ذهن کوچکش نمی یافت نه به عقل نه به احساس جوابی بر آن ...
در زنگ ریاضی معلم در سکوت معنا گفت : شادی هایما ن را با هم تقسیم کنیم
از غم های هم به سرشت مهر بکاهیم ... دوستی هایمان را در عشق ضرب کرده
به توان بی نهایت رسانده و به جمع دوستان خود برساینم ..
معلم در حک علامت مساوی با کچ نم گرفته از اشک هایش نوشت
دو خط موازی کوچک ... و گفت در این دنیای بزرگ آدمها همه به یک اندازه
هستند ... فرقی نیست بین جسم ها و صورتها الا در سیرتها و
خود ساکت شد و شاید در سکوتش به دنبال علامت سوالی بود بر صادق بودن
حرفهایش در توضیح علامت مساوی در صدق بر آدمها ...
و کودک در زندگی خود فهمید
حرفهای معلم ریاضی شاید گفتاری از یک افسانه ی شیرین بوده ..!!
و او تفاوت تقدیر زندگی خود را زمانی فهمید که در پارک بادکنکی را به لبخند
کودکی داد و در ازاء آن از پدر او بهایش را گرفت ..
در کنار خیابان برای کودکی چهارپایه ای گذاشت که بنشیند و
با سرشک حسرت خود ، غبار از کفش های پدرآن کودک بر گرفت ..
در خانه ی محقر در اتاقی تنگ و تاریک سوزش خار گل را از دست های مادر
با علامتی از هزاران سؤال و به بهت اشکهایش مرهم کرد و
چند ساعت بعد آن گل را در پشت چراغ قرمز چهار راه با روبانی قرمز به
دستهای لطیف مادری داد که طراوت زندگی را در کنار بچه های شاد و در
ماشین های رؤیایی نغمه خوان چشم های خود کرده است ..
او فهمید که زندگی نوشته سر نوشت او را در کتابی مچاله شده از درد روزگار
با قلمی از اشک بر قلبی زخمی که تنها تسلای وجودش آرامش مهر اوست ...
روزگار برایش گذر عمرش را نوشت و چه سخت نوشت ..
- زمان انتشار: پنج شنبه 13 شهريور 1393
-
نظرات()